دلنوشته های یک طلبه ی محترم

  • خانه

اتفاق صبح

03 خرداد 1396 توسط فاطمه گرگاني

به نام خدا

نمیدونم چراما چشمامونو روی بهترین اتفاق که همانا اغاز روز باشه زمان بین اذان صبح تاطلوع افتاب بستیم؟!

 

خواب فریبنده! ین زمان از همه خوابهاشیرین تره.گویای این مطلبه که شیطان هم نمیخواد ماروزمونو بادیدن بهترین اتفاق اغاز کنیم.اخه اون خیلی حسودوتنگ نظره

صبح برتری اشعه های پنهان و اشکارافتابه بر افق زندگیامون. این پراکنده شدن نور اینقدرشیرینه که ادم اگه تازه چشم بجهانگشوده باشه،نمیدونه دلیل این سیطره نور و روشنایی چیه واون چیه که الوان ورنگهای درختان واشیا وگلها رو سرجاشون مینشاند

این اتفاق همین قدرکه جالبه که سروصدای گنجشکها رو هرروز درمیاره.اونا هرصبح اونقدر ذوق زده میشن که یادشون میره سیاهی شب قبل کجارفت وشور وشوق تلاش وفرصتی الهی کی اغاز شد.

انگار فقط از دامن گستردن نور،بر اطرافشون به وجد میان که یکسره اواز ونغمه میشن وبه پروبال هم می کوبن

اونایقینا بااین کاراشون اعلام اماده باشی میکنن به همه ی انسانها که چه خوابیده اید.برخیزید وجشن مهمانی نور ورنگها رو به تماشا بنشبنید

 

بیاییم صبح هابا گنجشکها همراه بشیم وازخدا تشکر کنیم.چون ممکن بود بجای دیدن این انوار تابان ودیدن فرصتی دوباره برای جبران اشتباهاتمون،سنگ لحد رو میچیدند روی صورتمون

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

دلنوشته های یک طلبه ی محترم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس